تنهایی مختص خداست و بس
خدای خوب و مهربونم قدیمی ها راست میگفتن که تنهایی مختص خداست و بس امروز صبح که همسری رفت اداره چند ساعت بعدش بهم زنگ زد و گفت که امروز اداره انتخابات و میخواد بره بابلسر و ساعت 12 شب میاد خونه انگار غم دنیا ریخت توی دلم وقتی این حرفو بهم زد خدای خوبم انگار دارم از تنهایی دق میکنم با اینکه امروز از صبح ساختمون شلوغ بود و خواهری عزیزم اسباب کشی داشت و همش داشتم طبقه پایین کمک میکردم و دور ورم یکسره شلوغ بود و مامانی و آبجی های گلم پیشم بودن ولی اطراف مو که نگاه میکردم انگار همش احساس میکردم یه چیزی کم دارم شب که شد شوهر خواهر ها و داداش و زن داداش و بابای مهربونم هم اومدند دیگه انگار هر چی غصه توی دنیا بود مال من بود اسباب و اث...